دوتا خواهر دوقلو تو یکی از  کلاسام دارم ، که همیشه با نقاب میان سر کلاس ! تاحالا قیافه هاشون رو ندیدم . ولی از رو هیکلشون تشخیصشون می دم . اونی که ریزه میزه تره سارا ، و اون یکی سمیرا اسمشه . امروز سر کلاس داشتم ازشون املا می گرفتم که یهو سارا حالش بد شد ، و سری پا شد از کلاس رفت بیرون و شروع کرد به سرفه زدنی که همراه با عق باشه . خواهرشم هم سرکلاس یه خورده عصبی شده بود . بعد چند دقیقه سارا اومد سر کلاس ، چشماش قرمز شده بود و معلوم بود حالش خوب نیست . اومد بشینه و املا رو ادامه بده که بهش گفتم حالت خوبه ؟ اگه خوب نیستی نمی خواد املا بدی . ننویش اشکال نداره . که البته نتونست بنویسه و دوباره رفت بیرون . این سری زودتر برگشت ، اما همچنان حالش خوب نبود . بهش گفتم نمی خواد املا بنویسی ، اگه فکر‌می‌کنی حالت بده زنگ بزن بیان دنبالت برو خونه . اولش اصرار کرد که می مونه ولی قانعش کردم‌که اشکالی نداره و ش رفتن که زنگ‌بزنن بیان دنبالشون و برن . 
خب حالا چرا حالش بد شد ؟ اول‌گفتم شاید حامله باشه(سارا ۱۵_۱۴ سالشه) ! که با توجه به رسومات اینجا خیلی بعید نیست . اما هیچ وقت اشاره ای به اسن موضوع نکرده بود و به حرفاش می خورد‌می خورد مجرد باشه . و بعدش محتمل ترین گزینه ای که به ذهنم رسید اینه که شاید شده . راستش وقتی این موضوع اومد تو ذهنم ، از خودم شرمنده شدم ! اینکه خودمو یه معلم می دونم و تا حالا هیچ وقت به همچین موضوعی فکر نکرده بودم ! اگه به جای سارا یه دختر کوچیک تر بود که هیچ اطلاعاتی راجب نداشت چی ؟ اون موقع باید چی‌کار می‌کردم ؟! واقعا باید همچین اتفاقی میوفتاد که من به فکرش بیوفتم ؟؟!!

پ.ن: اگه شما تجربیاتی دارین که می‌تونه کمکم کنه ، ممنون میشم در میون بذارید ! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها